در هر قضا و قدری به خدا توکل می کنم. این بدان جهت است که بر اساس مبانی توحیدی، خداوند، بر همه امور وکیل است. لذا تنها منبعی است که همه امور زندگی را کفایت میکند. به همین جهت باید به او توکل نمود. یکی از ویژگیهای خداوند متعال همین کفایت کنندگی است. خداوند متعال تصریح میکند که: «و هر کس بر خدا اعتماد کند، او برای وی بس است. به راستی خدا برای هر چیزی اندازهای مقرر کرده است.» به شهادت پیامبر خدا (صلی اله علیه و اله و سلم) اگر همه مردم به این آیه عمل میکردند، آنان را کفایت میکرد.
نمیشود کسی به خداوند توکل کند، ولی راهی برای خروج از مشکلات بر وی نگشاید و امورش را سامان ندهد! یکی از پندهای خداوند متعال به حضرت عیسی (علیه السلام) این بوده که به من توکل کن تا امور تو را کفایت کنم. هر که به خدا توکل کند، خداوند، هزینه او را کفایت میکند و از جایی که گمان نمی برد، به او روزی می رساند. ایشان تصریح میکند اگر شما چنان که باید، به خدا توکل کنید، خداوند همان گونه که پرنده را روزی میدهد - با شکم خالی میرود و با شکم پر بر میگردد ، شما را نیز روزی میدهد. امام على (علیه السلام) که تصمیم گرفته بود از کوفه به قصد جنگ خوارج بیرون رود، با توصیه منجمی رو به رو شد که در این ساعت حرکت نکند. امام علی (علیه السلام) فرمود: بدانید که محمد منجمی نداشت و بعد از او ما نیز نخواهیم داشت؛ اما خداوند. سرزمین کسرا و قیصر را به روی ما گشود. ای مردم! بر خدا توکل کنید و به او اعتماد نمایید؛ زیرا او از همه چیز، بی نیاز میسازد. ایشان با بی اعتنایی به توصیه منجم حرکت کرد و بر خوارج پیروز گشت. ایشان معتقد است توکل، مایه کفایت امور هر کسی است که به خداوند اعتماد کند.
امام صادق (علیه السلام) نیز با استناد به آیهای از قرآن کریم میفرماید: «هر کس به او سه چیز عطا شود، از سه چیز محروم نمیماند. به هر که توکل داده شود، بسندگی داده شود. سپس فرمود: آیا کتاب خداوند عزوجل را تلاوت کرده ای: و هر که به خدا توکل کند او برای وی بس است ؟» لقمان حکیم به فرزندش میگوید که چه کسی به خداوند توکل نمود و خدا او را به غیر خود واگذار کرد و امورش را کفایت ننمود؟! نکتهای که نباید فراموش شود این که این بسندگی، هر دو موقعیت خوشایند و ناخوشایند را شامل میشود و نشان میدهد که توکل، در هر دو موقعیت کارایی دارد. به همین جهت، معصومان (علیه السلام) در همه امور به خداوند متعال توکل می کردهاند. امام علی (علیه السلام) به فرزندش محمد بن حنفیه توصیه میکند که در همه امور به خدا توکل کند. نتیجه این توکل نیز سرور و شادمانی برای فرد است. امام على (علیه السلام) میفرماید: «کسی که به خدا اعتماد کند، شادی را به وی نشان میدهد، و کسی که بر او توکل کند، امورش را کفایت می نماید.»
گفتیم که وکالت و کفایت خداوند متعال بر همه امور و در همه کارها جریان دارد؛ اما امور زندگی در مقام عمل، به دو بخش «خیر» و «شر/ ضر» تقسیم میشوند. از این رو، اختیار خیر و شر عالم به دست خداوند متعال است وکالت میتواند مطلوب انسان در هر دو موقعیت را تأمین کند(کفایت). این یک واقعیت در عالم آفرینش است. از طرف دیگر، انسان قرار دارد که خواستار کسب خیر و دفع شر است. بنابراین، برای برطرف کردن شر و ناخوشایندی، و برای کسب خیر و خوشایندی، راهی جز توکل بر خداوند متعال وجود ندارد. خداوند متعال در همین راستا میفرماید: «و به جای خدا، چیزی را که سود و زیانی به تو نمیرساند، مخوان؛ که اگر چنین کنی، در آن صورت. قطعا از جمله ستمکارانی و اگر خدا به تو زیانی برساند، آن را بر طرف کنندهای جز او نیست و اگر برای تو خیری بخواهد، بخشش او را رد کننده ای نیست. آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد میرساند و او آمرزنده مهربان است.» در آیه نخست، خداوند متعال به مسئله سود و زیان اشاره و تصریح میکند که نباید از منبعی که سود و زیان به دست او نیست، درخواست کمک نمود. سپس در آیه بعد، به دو ویژگی خداوند متعال اشاره میفرماید: یکی «کاشف الضر» و دیگری «مفضل».در جای دیگر، خداوند متعال در احتجاج با مشرکان میفرماید: و اگر از آنها بپرسی: «چه کسی آسمانها و زمین را آفریده؟» حتما می گویند: «خدا!» بگو: درباره معبودانی که غیر از خدا میخوانید، چه فکر می کنید؟ اگر خدا زیانی برای من بخواهد، آیا آنها میتوانند گزند او را برطرف سازند؟! و یا اگر رحمتی برای من بخواهد، آیا آنها میتوانند جلو رحمت او را بگیرند؟!» بگو: «خدا مرا کافی است و همه متوکلان تنها بر او توکل میکنند!».
در این آیات، حمله دیگری به مشرکان شده و بر یگانگی خدای تعالی در ربوبیت و عدم صلاحیت شرکا برای ربوبیت احتجاج شده است. در آیه نخست، شروع به اقامه حجت شده و قبل از اقامه، مقدمهای آورده که حجت مذکور مبتنی بر آن است؛ مقدمهای که خود خصم، آن را قبول دارد، و آن این است که خالق عالم، خدای سبحان است. چون خصم در این مسئله، هیچ نزاعی ندارد، او هم معتقد است که آفریننده، تنها خداست، و خدا در آفرینش شریک ندارد، و شرکای ایشان به زعم ایشان، شریک در تدبیر خلقاند، نه در آفرینش. وقتی خلقت مستند به خدا بود، پس آنچه در آسمان ها و زمین هست، چه عین آنها، و چه اثرشان، مستند به خدای تعالی است. پس هر چیزی که خیر برساند و یا شر، هستیاش از خداست، و احدی نمیتواند جلو خیری را که خدا میخواهد برساند بگیرد و یا شری را که خدای تعالی میخواهد به کسی برساند، جلوگیری کند؛ برای این که گفتیم خیر و شر هم مخلوقی از خدا هستند، و کسی در خلقت شریک خدا نیست تا در خلقت مزاحم او شود، و یا جلو خلق کردن او را بگیرد و یا در خلقت چیزی از او پیشدستی کند.
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص187-183، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، قم، چاپ دوم، 1394
نظرات شما عزیزان: